گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 17 روز سن داره

همه وجودم امین جان

بازی های تابستان

تابستانی که گذشت هر روز از ساعت 1 تا 3 من و امین با هم بازی می کردیم. (من که اصلاً کار نداشتم. بیکار در خدمت امین جون بودم  اگر یه روز هم نمی تونستم بازی کنم. امین می گفت شما که منو دوست نداشتید چرا منو به دنیا آوردید )  چشمتون روز بد نبینه اگه حواسمون پرت می شد و دومینو ها می ریخت اونوقت   امین متفکر     امین فراری از دوربین  تقریباً تمام گوجه های مزرعه ی آقا جون رو با شمع کباب کرد    مجتمع زیتون     چقدر حال میده خونه بهم ریخته باشه ما بچه ها هم از فرصت استفاده کنیم.    امین و بابا هادی در حال رفتن به استخر ...
30 آذر 1392

یلدا

        واژه «یلدا» به معنای «زایش زاد روز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (دی در دین زرتشتی به معنی دادار و آفریننده) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود.    مهدکودک بچه های ایران، خانم دامیار (امین اولین نفر سمت راست)        خانم اصغری ...
30 آذر 1392

پسرم...

پسرم به یاد داشته باش   نبردهای زندگی همیشه به نفع قویترین ها پایان نمی پذیرد بلکه دیر یا زود برد با آن کسی است که بردن را باور دارد.    یا سخنی داشته باش دلپذیر ، یا دلی داشته باش سخن پذیر . .   بجای آنکه فکر کنیم که چرا گل ها خار دارند به آن فکر کنیم که چرا خارها گل دارند.     نه طوطی باش که گفته دیگران را تکرار کنی و نه بلبل باش که گفته خود را هدر دهی     یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که می نمایی     خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد.   اگر سخن چون ن...
27 آذر 1392

اتفاقات اخیر

کاردستی پسر هنرمند من وقتی تازه اومده بودیم خونه جدید امین می ترسید تنها بخوابه یه شب دیدم صداش نمیاد رفتم تو اتاقش دیدم شب خوابشو روشن کرده خوابیده   بیچاره خانواده آقای کشاورز که طبقه پایین خونه ما زندگی می کنن  (البته عذرخواهی کردیم ولی گفتند اصلا صدا پایین نمیاد) پارک آزادی،‌امین جون و طناز خانم  چون دوست داره خودش موهاشو کوتاه کنه ،‌قیچی با شونه بهش دادم حسابی موهاشو کوتاه کرد بعد من با ماشین براش تراشیدم. امین کیو سان (ای کیو سان) روز اول مدرسه   روز دیدار با معلم         کاردستی (وقتی امین نقاش...
27 آذر 1392

حافظیه

قرار امین و طناز قبل از رفتن به حافظیه           در حال انداختن سکه داخل حوض آب         امین به خاطر اینکه طناز خانم سس روی چیپس می ریخت قهر کرده و طناز خانم خوش اخلاق هم مثل همیشه با خنده امین رو راضی کرد. امین همچنان در حال ناز کردن و طناز خانم همیشه خندان در حال خندیدن غذا دادن به گربه ی لاغر مردنی (هر چی پیتزا بود دادن به گربه ، آخر سر ما گرسنه موندیم ولی آقای گربه دلی از عزا درآوردن)   در آخر هم ، همین طور که امین جون مشغول غذا دادن به گربه بود. یه پسر از راه رسید و دست طناز خانم رو گرفت و با...
24 آذر 1392
1